زوج هایی که در حاشیه یک داستانسکس بامادر بزرگراه شلوغ عاشق می شوند
دختر به دوست پسرش می گوید که می خواهد عشق واقعاً باحال باشد و وقتی ماشین را به سمت کار سوار می کند ، فکر نمی کند که داستانسکس بامادر آرزوی او امروز محقق شود. او ماشین را کنار یک بزرگراه شلوغ متوقف کرد ، روی کاپوت نشست و دختر را در پاهای خود نشست. او شروع می کند به آرامی بوسه می زند و با دست های خود بر بدنش گره می زند ، مناطق بیرونی او را در معرض دید خود قرار می دهد و کاملاً از ماشینهای عجله آنها غافل می شود. او او را دوباره به پشت كاپوت انداخت و كنیلینگ خود را ساخت ، پس از آن عوضی آنقدر بین پاهایش خیس شد كه خودش می خواست روند شروع عشق ورزی را سرعت ببخشد و بدین ترتیب مرد را از دست بدهد. من روی سرم صعود کردم و سریع شروع کردم به کمک کونم. خوشحالم که تمام شد ، زانوی خود را بکشید و شروع به مکیدن خروس بزرگ دوست دخترش برای یک ورزشکار کنید.