رئیس منشی را ماساژ مامان با عینک پیچاند
مردی آنقدر با دبیران خود آموزش دیده بود که بلوند از ترس ورود به دفتر خود می ترسید. و دفعه بعد که او را به مطب خود فراخواند ماساژ مامان ، گفت که او باید اسناد را در دندان های خود حمل کند و روی زانوها پایین بیاید. من راضی هستم. سرطان را روی میز بگذارید. روی عوضی نان زده و سپس دختر را وادار به خفه کردن عضو کنید و خروس بزرگ را با لبانش مکید. روی چهره ای که برای کار فرستاده شده ، بهم ریخته و تمام شد.