لعنت به سوراخ توسط جاذبه داستان نان را روایت می جوردی با مامان کند
نوک سینه ها برهنه جلوی دوربین سرد می شوند و داستان های افسانه ای درباره Kolobok را شروع می کنند. در طول داستان ویبراتور را در دست گرفت و سرش را مالید. او با دست خود كانت كوچك خود را نوازش كرد ، لب را باز كرد و يك دوست لاستيك را داخل آن قرار داد. او مست را بر روی بیدمشک خود گذاشت تا پایان یابد ، کلاه ایمنی ارتش را روی سر خود گذاشت و در صندلی خود تکیه داد و با دستان خود سریعتر کار جوردی با مامان کرد و داستان خود را پایان داد ، از خوشحالی و گرفتگی لذت برد.