شلخته های سیاه رئیس داستانسکس بامادر های سفید را مانند شلخته های واقعی لعنتی می کنند
حتی اگر دختر سیاه پوست با پاهای بلند بسیار آزار دهنده بود و اغلب افرادی که او را تحویل می دادند خیاطی می کرد ، زن نمی توانست رئیس سفید خود را رد کند ، زیرا در غیر این صورت فقط او را آتش می گرفت. همه چیز از زمانی شروع شد كه سرآشپز به پلنگ سیاه گفت كه واقعاً از او خواسته است چرت بزند. جایی برای رفتن وجود نداشت ، و زن سیاه نه تنها وارد مکیدن شد بلکه به رئیس خود عشق ورزید. بنابراین او از یک عوضی داستانسکس بامادر رفت و به یک فاحشه واقعی تبدیل شد.