پسری که در پاره کردن موهای بکر یک دوست دختر جوان پیگیر سکس با مادر دوستم بود
میلانا آنقدر از از دست دادن دوست پسرش می ترسید که حتی پس از یک ماه ملاقات با فرزند مصممش ، حتی برای اولین بار تصمیم به عشق ورزی گرفت. مرد جوان بارها به دوست دخترش تذکر می داد که وقت آن است که رابطه جنسی برقرار شود ، وگرنه دوستان به او می خندیدند. اما سبزه دختری بسیار خجالتی و مودب است ، به همین دلیل به هر دلیلی حاضر نیست از پرده بکارت خود امتناع ورزد. مرد گستاخ می سکس با مادر دوستم دانست که این دختر بی گناه است و این تنها استکبار او را افزایش می دهد. وقتی مرد گفت که چنین لمسی را پشت سر خواهد گذاشت ، مرد بیچاره فوراً پاهای خود را پهن کرد و آن مرد پرده بکارت را به دوست مهربان پاره کرد.